که به اندازۀ نیم وجب است، کوتوله. خردجثه. کوتاه قد، در تداول، دشنام گونه ای است که اطفال را گویند. (یادداشت مؤلف). به اطفال یا اشخاص کوتاه قامت گویند تحقیر را
که به اندازۀ نیم وجب است، کوتوله. خردجثه. کوتاه قد، در تداول، دشنام گونه ای است که اطفال را گویند. (یادداشت مؤلف). به اطفال یا اشخاص کوتاه قامت گویند تحقیر را
منسوب به نیم شب. (یادداشت مؤلف). آنچه در نیم شب وقوع یابد. (فرهنگ فارسی معین). مربوط به نیم شب. در دل شب. در نصف شب: دلا بسوز که سوز تو کارها بکند دعای نیم شبی دفع صد بلا بکند. حافظ. بیار می که چو حافظ مدامم استظهار به گریۀ سحری و دعای نیم شبی است. حافظ. می صبوح و شکر خواب صبحدم تا چند به عذر نیم شبی کوش و گریۀ سحری. حافظ
منسوب به نیم شب. (یادداشت مؤلف). آنچه در نیم شب وقوع یابد. (فرهنگ فارسی معین). مربوط به نیم شب. در دل شب. در نصف شب: دلا بسوز که سوز تو کارها بکند دعای نیم شبی دفع صد بلا بکند. حافظ. بیار می که چو حافظ مدامم استظهار به گریۀ سحری و دعای نیم شبی است. حافظ. می صبوح و شکر خواب صبحدم تا چند به عذر نیم شبی کوش و گریۀ سحری. حافظ
به اندازۀ یک وجب. به بلندی یک وجب، مجازاً حقیر و کوچک. (یادداشت مؤلف). مرادف نیم وجبی و آن تعبیری طعن آمیز است کودکی را که قصد نیرنگ یا عمل ناروا دارد: این یک وجبی سر من می خواهد کلاه بگذارد!
به اندازۀ یک وجب. به بلندی یک وجب، مجازاً حقیر و کوچک. (یادداشت مؤلف). مرادف نیم وجبی و آن تعبیری طعن آمیز است کودکی را که قصد نیرنگ یا عمل ناروا دارد: این یک وجبی سر من می خواهد کلاه بگذارد!
بقدریکوجب چیزی که یکوجب درازا داشته باشد، دراز طولانی: دکتر نعمت آقا بالای سر زن می آمد ونسخه های یکوجبی برایش مینوشت، بسیار کوتاه قد: پسره یکوجبی چه حرفهای بزرگ بزرگ می زند
بقدریکوجب چیزی که یکوجب درازا داشته باشد، دراز طولانی: دکتر نعمت آقا بالای سر زن می آمد ونسخه های یکوجبی برایش مینوشت، بسیار کوتاه قد: پسره یکوجبی چه حرفهای بزرگ بزرگ می زند